در حال بارگذاری ...

بهشت شدید و دوزخ شداد

نوشته: امین اصلانی

شدید ابن عاد که برادر بود شدّاد را بعدِ سیصد سال که پادشاهی بکرد از جهان بیرون شد، و این برادر بر اورنگ میریِ او برنشست. شدّاد که بغی بود و نافرمان دعویِّ خداوندی می‌داشت که هودِ پیغامبر به نزدش آمد او را به خدای خود بخواند. گفت اگر گردن نهم فرمانِ تو را خداوندت چه بازم دهد. گفت آن جنّت که جاودان است. و صفت آن بکرد. شدّاد روی بگردانید گفت من خود جنّاتی برآرم بر این جهان از هزار جنّتِ تو نیکوتر. و سرهنگانِ خود را که سیصدهزار بود بگماشت که بهشتی بنا اندازند به زمینی به میانۀ صنعاء و حَضَرموت، به سیصدهزار کوشک. و آن بهشت را ذات‌العماد گفتند که به پانصد سال کرده شد و آنروز که شدّاد به جانب خلدِ خود روان می‌شد عمر به نهصد بود. چون از باره به زیر آمد، یک پای بر زمین نهاد یک پای همچنان بر رکاب که بویحیی صیحه‌یی بزد جان شدّاد به یک دم بستد و همرَهان و کمردارانِ مَلک نیز به دمِ دیگر اوگند و بکشت و همه هرآن کس که بدان جایگه می‌بود جان بدان فریشته سپرد. آن بهشت به فرمانِ خدای در زمین فرو شد و از دیدۀ یک‌یک زیندگان عالم تمام غائب شد. (متن پشت جلد)

 

دسته:

توضیحات

مشخصات کتاب
چاپ اول: 1400
تعداد صفحات: 23
شابک: ‭978-622-98742-1-9‬

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بهشت شدید و دوزخ شداد”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

رفتن به بالا